من همیشه راه میروم مسیرهای روز را
راه فکر میدهد به من
فکرهای تازه و قشنگ
حرف میزند تمام چیزهای راه
لب به راز باز میکند پل و درخت و سنگ
من همیشه فکر میکنم به پل
که دست باز یک فرشته است
او مرا همیشه حفظ میکند
از تمام لحظههای سخت و تلخ و بد
از شلوغی و وقت هی تلف شدن
در نگاه من درختهای کوچک و بزرگ
یک علامت سؤال گنگ نیستند
روی خط سوزنی برگهای سرو
روی هر درخت
با همین دو چشم بارها خواندهام
خود خدا نوشته است: زندگی، زندگی، نفس!
طیبه ثابت